ساحلِ افتاده گفت: گرچه بسی زیستم
هیچ، نه معلوم شد، آه که من کیستم!
موج ز خودرفته ای، تیز خرامید و گفت:
هستم اگر می روم، گر نروم نیستم
محمداقبال لاهوری
بزرگْ اندیش باشیم و بزرگوار، زندگی کنیم، که انسان، همه تن اندیشه است. و اندیشه ما، همه عظمت ما و عظمت ما، فلسفه حیات و آفرینش ما. بزرگ اندیش باشیم تا در روشنایی اوج، رها شویم؛ تا واژه ای که در جلالتمان به کار می بریم سبز سبز باشد؛ تا هر روز، هفت آسمان و هفت دریا را به آنی طی کنیم.
و این همه، ممکن نیست مگر این که بزرگ اندیشی امیدوار باشیم. و از رفتن و پیمودن، نهراسیم.
به یاد داشته باشیم که در تاریک ترین لحظات زندگی هم تنها نیستیم.
خداوند، همواره با ماست. اویی که ما را بدون قید و شرط، دوست می دارد و مِهر گسترده خود را نثار ما می کند و همواره، پذیرای ماست. این اندیشه، توانی دیگر به ما می دهد. نیرویی که درجه توانایی ما را در چیرگی بر فشارهای روحی، بالا می برد و به گونه ای عزّت نفس ما را تقویت می کند و به ما امید می دهد؛ امیدی که نشان از باز بودن بزرگ ترین کانون عشق، در عالم هستی دارد: عشق خداوندی. اویی که از ما به ما نزدیک تر است! اندیشیدن به او و عاطفه او، روح را تلطیف می کند. پس هرگز مپنداریم که تنهاییم و این فکر را از خود دور کنیم که به خود رها شده ایم.
خداوند، بنده اش را دوست دارد چه خوب باشد و چه بد، چه غنی باشد و چه فقیر. خداوند ما را بدون پیرایه دوست دارد؛ بدون عنوان. این دوست داشتن نیز شوری جاودانه به انسان می بخشد، و آن این است: «هرگز تنها نیستم؛ به خود، رها شده نیستم؛ در گذر راه ها و بیغوله ها تکیه گاهی وجود دارد، و...».
پس همان گونه که خداوند، ما را بی پیرایه دوست دارد، ما نیز به همان شکل، دیگر مردم را دوست بداریم؛ چون مهربانی، زبانی است که نابینا آن را می بیند و ناشنوا می شنود؛ زبانی که همه کس، تکلّم بدان را می فهمد.
دوست داشتن واقعی، یعنی ما به دنبال سهم خود و یا نتیجه عایدی خود از آن سهم نیستیم و فردی که این گونه مورد مهرورزی قرار می گیرد، توانش دوچندان می شود. در واقع، باید عالی ترین نگاه را به دیگران داشته باشیم! آن گونه که هستند بپذیریمشان تا آنان نیز چنین کنند.
این احساس، به انسان ها آزادی عمل می بخشد؛ احساسی که ناشی از پذیرش آنهاست نه طرد آنها!
از طرفی لازم نیست همیشه با دیگران موافق باشیم و به خواست آنها عمل کنیم؛ پذیرفتن احساس هایشان و این که بفهمند اگر همیشه موافق آنها نیستیم و یا راه دیگری را برمی گزینیم آنها را نفی نکرده ایم، همین کافی است. البته این کار، بسیار ساده به نظر می رسد؛ امّا می دانید که کارهای ساده، گاهی دشوارترین اند.
و بیندیشیم و در این باور باشیم که ما آفریده حضرت دوست هستیم و بی شک، از جنس او. و این آیه را زمزمه کنیم که:
کُلٌ یَعملُ عَلی شاکِلَتِهِ؛(1)
هر کس کار بر شیوه خود کند.
برای خوش بختی و موفّقیت، آفریده شده ایم
خداوند، لحظه ای که انسان را آفرید و از روح خود در گلین کالبد تن او دمید، خواست تا او خوش بختی و موفّقیت را تجربه کند. بارها بیازماید، تا به دیرینه گنج مقصود، دست یابد.
چنین نگاهی به زندگی و به خلقت خویش، نوعی حسّ عظمت و ممتاز بودن را در انسان شکل می دهد. حسّی که انسان، درمی یابد برگزیده است و نه یک برگزیده عادی و بی هدف؛ برگزیده ای با عالی ترین هدف، برای رسیدن به خوش بختی و کمال. پس هر بامداد و هر شامگاه، زمزمه کنیم که هدف از آفرینش ما خوش بختی مان بوده و ما بدان می رسیم گرچه گاه، راه هموار نیست، گرچه دشواری در این راه بی شمار است و گرچه گاه، راه را گم می کنیم، امّا امیدواریم؛ چرا که ما را برای خوش بختی خلق کردند. پس ما نیز چنین باشیم.
در تاریکی شب های تار، بدان امید باشیم که فردایی وجود دارد که در آن، صبح پیروزی برخواهد دمید.
این نگرش، امیدی به انسان می بخشد که هیچ چیز را جانشین آن نمی توان نمود. پس در هر سختی و تنگنایی، زمزمه کنیم: برای خوش بختی آفریده شده ایم.
اندیشیدن درست
دهر، جایگاهی است که می تواند از دوزخ، بهشت و از بهشت، دوزخ بیافریند.
میلتون
در زندگی، همواره نیمه پُرِ لیوان را بنگریم نه نیمه خالی آن را. به آنچه به ما ارزانی شده، بیندیشیم، نه آنچه از ما دریغ شده، و باز در ورای این موضوع، به آنچه می توانیم کسب کنیم، بیندیشیم، نه آنچه که استحقاقش را داریم! به محدودیت ها نیندیشیم، به توان نامحدودی بیندیشیم که روزی به ما عنایت شده و در واپسین روز، مورد سؤال قرار خواهیم گرفت که تو چه کردی و چه می توانستی بکنی! و این دید و نگاه، به انسان توانایی می بخشد، توانایی برداشتن گام هایی بلند به وسعت بودن.
به راستی اگر اتفاقی برای ما بیفتد، چگونه بدان نگاه می کنیم؟
و باز، ناگزیر به تکرار این جمله ام: به آنچه به ما ارزانی شده می نگریم یا هر آنچه از ما دریغ شده؟ و این همه، یعنی امید و امید، یعنی باور سبزی که سازنده است و چونان چراغی است در تاریکی شب های زندگی؛ چراغی که همواره با هر سوسویش فردایی بهتر را نوید می دهد. اگر در خیابانی در آستانه تصادف هستید، امّا به شکلی معجزه آسا نجات می یابید، بپندارید که فرشته ای شما را دریابیده، نه این که شما از حادثه ای گریخته اید.
بیایید به آب و سبزه و گیاه، دیگرگونه نگاه کنید! به واژه ها عادت نکنیم و متوقّع خوبی نباشیم؛ هر خوبی را موهبتی بدانیم و هر واژه ای را لطفی و اگر این گونه باشیم، حضورمان دیگران را خرسند می سازد. پس بیایید خوبی کنیم نه از آن جهت که به ما خوبی کنند؛ بدین دلیل که انسانیم و انسانیت ما این گونه ایجاب می کند.
بیایید به خوبْ بودن عادت کنیم؛ و به خوبی هایی که به ما می شود، عادی نگاه کنیم. آن همه را لطف بدانیم، نه «وظیفه و موهبت» بشماریم نه «روزمرگی».
قدرت اندیشه
هر اندیشه خوبی که در ذهن، جاری می شود، بر سرنوشت زندگی شما تأثیر می گذارد.
گرن ویل کلیزر
قدرت اندیشه انسان، نیرویی است انکارناپذیر، که نه تنها بر جسم او، بلکه برآینده او نیز تأثیر می گذارد. اگر به آنچه دوست می داریم و یا به آن دل خوشیم بیندیشیم، خواهیم دید که این تفکّر مثبت، تولید انرژی، توانایی، دلْ گرمی و آرامش می کند و از ما انسانی می سازد که می تواند حتی بی کرانه ها را به تسخیر خود درآورد. چنین انسانی، تعریف دقیقی از توانایی خود دارد و درست به همین دلیل، بر سرنوشت خود احاطه دارد و آینده خود را خودش انتخاب می کند. در دیگر سو، کسی قرار دارد که تنها به آنچه از آن متنفّر است و او را می آزارد می اندیشد.
این تفکّر منفی، تولید احساس بی ارزشی، رنجش، عصبی شدن، اضطراب و عناد می کند. این فرد، خود را به سرنوشت واگذار می کند و این سرنوشت است که بر او چیره می شود. چنین فردی گذران لحظه ها آینده او را می سازد، درحالی که فردی که تفکر مثبت دارد، با گذران لحظه ها، آینده را می سازد.
خوب بودن و خوبی کردن
هرچه می توانید خوبی کنید،
در هرچه می توانید،
به هر شکل که می توانید،
هرجا که می توانید،
هر وقت که می توانید،
به همه اشخاصی که می توانید،
تا زمانی که می توانید.
جان وسلِی
یکی از بزرگ ترین اسرار دنیا خوبی است. خوبی یعنی کمک به خود، قبل از دیگران. یعنی ارائه احساس و عاطفه ای که ما را لبریز کرده و این روند، یعنی القای امید به دیگر افراد.
در قبال این امید ارائه شده، مردم نیز از ما حمایت می کنند. «خوبی» و «حمایت» می تواند جنبه ها و شکل های گوناگونی را شامل شود؛ از شکل کلامی آن گرفته تا صورت عملی. در حقیقت، اگر فرد بتواند روحیه مردم را تقویت کند و برای آنها الهام بخش باشد، می تواند بگوید که موج اندیشه مثبتی را گسترش داده است. در واقع استفاده از دایره واژگان مثبت، هنری است بس والا و ارزشمند. این کلمات، در خود نیروی شگرفی نهفته دارند و افراد باید استفاده از این لغات را عادت ثانویه خود نمایند.
یکی از این موارد، برخورد صمیمانه و امیدوارانه با افراد است که موجب می شود فرد، امیدوارانه به زندگی نگاه کند و زندگی را مورد ستایش قرار دهد؛ بارقه امیدی در ذهنش بزند و نگاهش به سمت فراسوهای درخشان باشد؛ چرا که شما نیروی مثبت و سازنده توانایی و شایستگی و لیاقت را به او تزریق کرده اید. برای داشتن چنین نگاهی، به ظاهر قضایا و افراد نگاه نکنید. به دقت، به آنچه می توانستند باشند بنگرید. سعی کنید که شما موجبات آن تحولات را فراهم سازید. چنین تفکّر خلّاق و پویایی، نیاز دارد که فرد، اندکی ژرفنگر باشد و نگاه خود را متوجّه فراسوها نماید.
موج فکر و دیدگاه خود را گسترش دهید. امکاناتی که می تواند به وجود آید را در نظر بگیرید، نه شرایطی که وجود دارند. همواره برای اشیا، مردم و خودتان ارزش زیادی قائل شوید.
امیدوار، در راه رسیدن به کامیابی
به حکم عقل، باید روشی را برگزینیم و آن را بیازماییم. اگر موفّق نشدیم به صراحت شکست خود را تأیید کنیم و روش دیگری را برگزینیم. مهم این است که کاری صورت دهیم.
فراکلین روزولت
برای رسیدن به هر یک از خواسته های زندگی، راه های مختلفی وجود دارد. مهم این است که این خواسته ها را به روشنی در ذهن نگاه داریم و بعد، روش های موجود و حتی روش های غیر منتظره را بررسی کنیم. مهم این است که از افتادن، شکست خوردن و آسیب دیدن نهراسیم و استوار و پابرجا بمانیم. هدفی را که برگزیده ایم وانتخاب کرده ایم، بشناسیم و با امید، تمام راه های رسیدن به آن را بررسی کنیم و باز، با دید مثبت وامیدوارانه، به تمام افرادی که در این راه می توانند گره گشا باشند، بیندیشیم. البته باید به مشکلات راه نیز اندیشید؛ اما نه آن قدر که سد راهی برای حرکت شوند.
وقتی با دید باز و روشن، روشی را برگزینیم، انتظار پیروزی در ما رشد می کند؛ امّا اگر نتیجه، خلاف انتظار باشد چه؟ آن وقت با صبر و شکیبایی باید به دنبال رفع اشکالات باشیم. در واقع، امید، زمینه ساز و زیربنای اصلی چنین حرکتی است نه چیز دیگری! امید است که به ما توان پوییدن می دهد؛ توان ایستادن بعد از فروفتادن.
پس امیدوار باشیم وامیدوارانه راه هایی را که عقل در پیش رویمان می گذارد، بپیماییم، که فردای پیروزی از آن ماست، هر چند که بعد از افت و خیز فراوان باشد.
خارهای زندگی
با شادی ها، زیبایی ها و رنگ های زندگی همراه شوید. هرچه از اشکالات زندگی کم تر بگویید بهتر است.
اسکار وایلد
در هر لحظه خاص، به دلایل مختلفی می توان ثابت کرد که زندگی، بستری از تیغ و خار یا باغی از گل سرخ است؛ اما این که ما زندگی را از چه زاویه ای ببینیم، مهم است.
آیا هرگز متوجه شده اید وقتی به شما شاخه گل سرخی هدیه می کنند که ساقه اش خارهایی به خود چسبیده دارد، اگر خارها را از آن جدا کنند، زودتر پژمرده می شود؟
آیا هیچ گاه به فردی که شاخه گلی به شما اهدا کرده، می گویید که چرا گلی را با خار به شما می دهد؟ شما از کنار خارها می گذرید و از اهدا کننده گل تشکر می کنید. حال، به لحظه های سخت و پرفشار زندگی خود فکر کنید و بعد باز از گله و فشار و شکایت فاصله بگیرید و با امید و دید مثبت به قضایا نگاه کنید. چه قدر لحظات زیبا و سرشار از شور زندگی در آن وجود دارد.
چنین نگاهی که در آنِ واحد و یا در لحظاتی با فاصله اندک، به سختی ها و خوشی های زندگی بنگریم، نگاهی امیدوارانه را در ما شکل می دهد؛ نگاهی که امید را در ذهن ما می پروراند.
به راستی آنچه در زندگی به هر یک از ما داده شده، کم تر از گل سرخی است که دوستی به ما اهدا می کند و ما به خار آن توجّهی نداریم؟!
پس، از کنار خارهای زندگی، بزرگوارانه بگذریم و نگاه امیدوار خود را متوجه گل ها کنیم.
زندگی در «اکنون»
هرگز کاری را که می توانید امروز انجام دهید، به فردا موکول نکنید.
مارک تواین
هرچند «امیدوارانه زیستن»، نگاهی درخور توجه است، امّا «اکنون» را رها کردن، اشتباهی است بس بزرگ! کاری را که قصد انجامش را دارید، همین حالا انجام دهید و از هر لحظه از عمر خود استفاده کنید. به آینده امیدوار باشید؛ اما به امید آینده، حال را واگذار مکنید.
اغلب ما به تنبلی و موکول کردن کارها به آینده، عادت کرده ایم، که با نگاه امیدوارانه به آینده تفاوت دارد. نگاه امیدوارانه تلاش را به ارمغان می آورد، درحالی که کارها را به آینده واگذار کردن رخوت و سستی را به دنبال دارد.
یکی از کلماتی که فاجعه آفرین بسیاری از زندگی هاست کلمه «وقتی که» است: وقتی که پولدار شدم، وقتی که ثروتمند شدم، وقتی که... .
«وقتی که» را باید از زندگی حذف کرد. اگرچه باید به «آینده» امیدوار بود، امّا باید در «اکنون» زندگی کرد. یعنی نباید «حال ممکن» را فدای «آینده نیامده» کرد. پس، از همین امروز چنان زندگی کنیم که گویی آخرین روز زندگی ماست. از لحظه لحظه آن لذت بریم و هرآنچه در توانمان است به کار بریم تا امروزمان به از دیروز باشد؛ اما امیدوارانه به آینده چشم بدوزیم و هدف خود را در زندگی مشخص کنیم و هر روز امیدوارانه تر از دیروز، در پی به دست آوردن خواسته های خود باشیم.
:: بازدید از این مطلب : 1154
|
امتیاز مطلب : 596
|
تعداد امتیازدهندگان : 180
|
مجموع امتیاز : 180